یک زن باید یاد بگیرد خردمندانه صحبت کند، یعنی از عقل و خرد خود استفاده کند نه از احساسش. هرچه به زبانش آمد سریع نگوید، مکث کند، موقعیت سنجی کند و سپس حرف بزند، آنگاه صحبت او یک حرف دل انگیز می شود. یعنی با تمام بدی هایش در دل طرف جا می گیرد.
موضوع کارگاه آموزشی همسفران: اعتماد یا بی اعتمادی
استاد: جناب آقای مفتون
تاریخ: دوشنبه 1404/3/12
اعتماد، در طول حیات هر انسانی نقش بسیار مهمی دارد، چرا که اگر زندگی چهار ستون داشته باشد، یکی از این ستون ها، اعتماد است.
اعتماد به معنی اطمینان به رفتار، کردار، نیت و وفاداری طرف مقابل است که می تواند بین من و همسرم، من و خانواده ام، من و اجتماعم و… باشد.
بی اعتمادی، درست عکس اعتماد است. اینکه به رفتار، نیت، کردار و وفاداری طرف مقابل اطمینان نداشته باشیم.
بین من، او و روابط ما، می توانیم مثلثی بسازیم که اعتماد را شکل می دهد. یکی از عللی که می تواند پایه های اعتماد را در روابط بین خانواده برقرار کند، شناخت خصایص ویژه زن و مرد است. اگر بتوانیم این تفاوتها را بپذیریم، می توانیم به سمت اعتماد در زندگی برویم و به آرامش برسیم.
چه چیزهایی باعث تبدیل اعتماد به بی اعتمادی می شود؟
در این مقوله هر دو طرف سهیم هستند، اما امروز ما به سهم خانم ها می پردازیم.
یکی از مهمترین علل و حتی شروع بی اعتمادی بین اعضای یک خانواده، عدم صداقت و پنهانکاری است. در خیلی از خانواده ها به خاطر همین پنهانکاری های قبل از ازدواج، زندگی شان پس از چند ماه با آشکار شدن پنهانکاری ها به جدایی کشیده شده است. ما می توانیم یک سری واقعیت ها را نگوییم ولی دروغ هم نباید بگوییم. از این رو ورود خانم ها به این تشکیلات، حتماً با مجوز رسمی همسر است، زیرا اولین پایه آموزش صداقت است. یعنی بدو ورود چه برای مسافر و چه برای همسفر، یک آموزش است.
یکی از بزرگترین علت های بی اعتمادی که در بین زن ها، بسیار رواج دارد، افتادن در چرخه باطل خواستن و به دست آوردن است. دوباره خواستن، دوباره به دست آوردن، به هر شکلی و به هر قیمتی. این خواستن برخاسته از نفس است و با آنچه در وادی آموزش می گیریم که پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است، متفاوت است.
از دیگر علل بی اعتمادی، ایده ال نگری است. برای همین نمی توانند واقعیت طرف مقابل را بپذیرند. می خواهند طرف مقابل، طبق همان ایده آلی باشد که آنها در ذهنشان است و دلشان می خواهد. یا سیاه می بینند یا سفید؛ بینابینی وجود ندارد. در صورتی که باید با رسیدن به دانایی و آگاهی، او را هرگونه است بپذیرند. تنش با خانواده همسر و کینه و نفرت از آنها، همه ناشی از همین است که آنچه را می خواهیم ببینیم، نمی بینیم و دیگران و خانواده او را مقصر می دانیم. اینجا زمینه بی اعتمادی رشد می کند.
زنها طبیعتاً انحصارطلب و مردها تنوع طلب و تعدد طلبند. به همین دلیل زن ها بیشتر مقایسه گر هستند. خیلی از زنها می خواهند شوهرشان مثل فلان فرد باشد، این فکر حتی در ذهن، باعث منتقل شدن حس می شود و پایه گذار حس بی اعتمادی می شود.
عللی که در بالا ذکر شد، به مرور بی اعتمادی را شکل می دهد. و هر کدام از این علل برطرف شود، خود به خود اعتماد به وجود می آید. اگر از زاویه مثلث اعتماد که شامل سه ضلع شفافیت، امنیت و حرمت است اینها را ببینیم، می توانیم بی اعتمادی را آرام آرام از بین ببریم و اعتماد را جایگزین آن کنیم، چون اعتماد هم یک شبه و به یکباره به دست نمی آید. هرچقدر به علل بی اعتمادی دامن بزنیم، شجره خبیثه را آبیاری می کنیم و بی اعتمادی یکی از بزرگترین چالش ها و مشکلات یک زندگی می تواند باشد. شاید خیلی از مشکلات را بتوان حل کرد ولی بی اعتمادی به راحتی قابل حل نیست. مگر اینکه به یک تغییر نگاه و آگاهی برسیم.
نقش زن در زندگی و ایجاد اعتماد چیست؟
داشتن عقل معاش؛ اینکه معیشت را مدیریت کند.
حمایت عاطفی؛ یکی از بزرگترین و پایه اولیه ایجاد اعتماد، روابط زناشویی مبتنی بر حمایت عاطفی است. مسائل زناشویی و رابطه جنسی سرد و خالی از عشق و عاطفه، به شکل یک تجاوز عینیت می یابد چه برای مرد و چه برای زن. یک بانوی دانا، خاصیت تنوع طلبی مرد را با استفاده از خاصیت انحصارطلبی خود، در این جا می تواند مدیریت کند. همچنین یک زن می تواند تنوع در لباس، تغییر جای وسایل منزل، نوع پوشش و با آراستگی وضعیت ظاهر خود حس تنوع طلبی مرد را ارضاء نماید. چنین خانمی مقبولیت دارد. یعنی همیشه در نظر مردش قابل است.
هوش اجتماعی؛ زن دارای هوش اجتماعی می تواند بحران ها را مدیریت کند و در مواجهه با مشکل، طرف مقابل را مقصر نکند. هرچه دنبال مقصر بگردیم، شعله مشکل گسترده تر می شود و بیشتر خسارت می زند. به سر زدن ها، تلافی کردن ها، به رخ کشیدن ها در هر موردی، اعتماد را دور و بی اعتمادی را قوی تر می کند.
داشته های خود را دیدن؛ اینکه مدام نداشته هایمان را ببینیم، ارزشی برای داشته هایمان قائل نیستیم و زمینه ساز بی اعتمادی است. امروز یاد بگیرم و بفهمم و این حس در وجود من ایجاد شود که در میان تمام نداشته ها، یک داشته ای دارم و آن خودم هستم. اینکه خودِ من پای من ایستاده و همه رقم با من راه می آید. اگر به این داشته خود اطمینان داشته باشم و اعتماد پیدا کنم، به مرور زمینه اعتمادسازی به وجود می آید.
مهمترین درسی که امروز می گیریم، نقش تکلم در ایجاد اعتماد است. نوع حرف زدن و لحن ما خیلی مهم است. بعضی حرف زدن ها مثل نیش است، طرف را می گَزد، بدون اینکه شخص بداند.
نوع تکلم چگونه باشد؟
یک زن باید یاد بگیرد خردمندانه صحبت کند، یعنی از عقل و خرد خود استفاده کند نه از احساسش. هرچه به زبانش آمد سریع نگوید، مکث کند، موقعیت سنجی کند و سپس حرف بزند، آنگاه صحبت او یک حرف دل انگیز می شود. یعنی با تمام بدی هایش در دل طرف جا می گیرد.
زنی که صادقانه صحبت کند، جذابیت در او به وجود می آید و همیشه برای مردش جذاب است. کاری که می کند، حرفی که می زند، رفتاری که دارد، از روی علاقه باشد نه از روی اجبار.
یکی از زیباترین و ارکان تکلم، گزیده گویی است؛ کوتاه، به اندازه و گزیده صحبت کند. وقتی گزیده گو شدیم، اشتیاق شنیدن را در مرد ایجاد می کنیم و دیگر مرد از شنیدن حرفهای زن فرار نمی کند.
نرمی کلام داشته باشیم؛ اگر می خواهیم نیکو و محترم باشیم و در نگاه مرد با هر شرایطی، حرمت داشته باشیم، کلام ما نرم باشد و در عصبیت و خشم حرف نزنیم. در نرمی کلام مطمئناً احترام به وجود می آید. با خود انتقادی به جای خودسرزنشی، اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم. احساس گناه نسبت به گذشته و استرس نسبت به آینده می تواند ما را از اعتماد دور کند.
می تواند زندگی با بی اعتمادی متعفن و بدبو بشود و مجبور باشیم در زندگی بمانیم و آن تعفن را همه جا با خود حمل کنیم، یا در همین رابطه،«من، او و روابط بین ما»، اطمینان شکل بگیرد و زندگی همیشه در آرامش و گلستان باشد و نه تنها خود که همه از آن لذت ببرند.
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
همسفران: اکبری- ملکی- رضازاده- توانا- حریری- ابراهیمی- احمدی- عدنانی- موسوی-


با سلام وتشکر از استاد وهمه خدمتگزاران سروج
آموزشهای زیادی گرفتم یکی از آنها نوع حرف زدن وکلام من هست که برخواسته از درون وذهن من میباشد هر چه احساسات کناربرود کلام نیکو وجذاب همراه با حس خوب و اثر گذار تر، درنهایت مورد احترام واعتمادطرف مقابل میباشد.
با عرض سلام و خدا قوت و تشکر فراوان از استاد راهنمای گرامی.برداشت من این بود که من به خاطر بدون تفکر حرف زدن وبا نشناختن جایگاه سکوت و سخن یا با حس بد حرف زدن زمینه بی اعتمادی را به وجود می آورم.با تشکر فراوان از تیم پر تلاش سایت،
باسپاس از استاد و کمیته آموزش⚘️با توجه به نکان عنوان شده من به عنوان یک بانو در درجه اول باید به خودم اعتماد کنم و سپس با شناسایی عواملی که باعث ایجاد حس اعتماد شده – ولو اندک- در تقویت آنها بکوشم و نیز با تغییر نگاه و تکرار و تمرین نکاتی را که باعث عدم اعتماد شده به مرور زمان ضعیف و ضعیف تر کنم تا به تدریج حس اعتماد شکل بگیرد
با سلام وتشکر از استاد راهنمای عزیزو گرامی ،خیلی عالی مبحث را بررسی کردند
دریافتم که اعتماد یک هنر ومهارت است که با شناخت واگاهی وانجام اضلاع ان محقق میشود ودر درجه اول به خود وبعد او ایجاد می شود وبا اعتماد به خود وخودباوری که در من ایجاد میشود وتغییر نگاه وپذیرش میتوانم زمینه ساز اعتماد باشم 🌹
باسلام وسپاس فراوان از استاد راهنمای عزیز🌷🌷دستور جلسه بسیار عالی وتاثیر گذار بود من یاد گرفتم که خود سرزنشی واحساس گناه نسبت به گذشته وترس از آینده من را روز به روز به خودم بی اعتمادتر می کندواعتماد به نفس وعزت نفس مرا پایین می آوردبا تغییر نگاه این تفکر غلط را از ذهنم دور کنم تا از بی اعتمادی به اعتماد به خودم برسم
باتشکرازاستادگرامی
برداشت من ازموضوع این است که،نوع کلام ،لحن گفتارمن حتی تُن صدا روی طرف مقابل
تاثیرمثبت یامنفی میگذارد.
من اگرحرمتهاراکه درجلسه خوانده میشودرعایت کنم اعتمادازدست رفته برمیگردد.
باعرض سلام وبا تشکر از استاد راهنمای عزیز: برای بدست آوردن اعتماد از دست رفته وهمچنین جایگاهایی که بمرور زمان از دست دادم،تنها تلاش وصبر وکاربردی کردن اموزشها راه گشا هست وهمیشه باید زمان وتکرار وتمرین رانیز در نظر بگیرم تا دراین راه موفق شوم.