جهش درونی یعنی من به پذیرش در هر موضوع و مسئله ای رسیده باشم. وآن موقع است که هرآنچه راهنما و جلسات به من همسفر فرمان بدهد را با تمام وجود اجرا میکنم و آن زمان است که میتوانم در مسیر درمان حرکت کنم و حس درمانی را در خود به وجود بیاورم.
موضوع کارگاه آموزشی همسفران: وظایف راهنما و رهجو
استاد: همسفر مکری
تاریخ: دوشنبه ۱۴۰۴/۲/۱۵
در ابتدا هفته راهنما را خدمت تمامی دوستان و راهنمایان جلسات تبریک عرض میکنم، امیدوارم در مسیر خدمت و رسالت درمانی که برعهده دارند ثابت قدم و کوشا باشند.
اولین بار در این جلسات با واژه مسافر و همسفر آشنا شدیم. از همان ابتدا درجلسه شناخت اعتیاد و بعد در لژیون تازه واردین به ما خانواده های مصرف کننده توضیح داده شد که باید یک سفر درمانی برای خود آغاز کنیم زیرا با قرارگرفتن در کنار یک فرد مصرف کننده درگیر بیماری به نام تفکر زائد افیونی شده ایم و درمان تفکرزائد افیونی می شود هدف ما.
بنابراین اولین وظیفه یک راهنما،هوشیارکردن خانواده مصرف کننده است که یک سفر درونی را برای خودش آغاز کند. چون اکثر قریب به اتفاق ما خانواده های مصرف کننده، فقط برای اینکه حال مصرف کننده خوب شود، و دیگر مواد مصرف نکند، راه های مختلفی را به صورت کورکورانه رفتیم و سختی های زیادی را هم متحمل شدیم و به نتیجه ای هم نرسیدیم.
ویژگی های یک راهنما :
راهنما فردی است که آموزش های لازم در زمینه بیماری اعتیاد و تفکر زائد افیونی دیده، مسیر درمانی را طی کرده و تجارب خودش را در اختیار یک رهجو میگذارد.
راهنما، هیچ گاه سقفی برای آموزش گرفتن خودش قائل نمیشود، و در هر مرحله و هر زمان در حال یادگیری وآموزش گرفتن در زمینه های مختلف است.
یک راهنما فقط و فقط آموزش های مربوط به صورت مسئله اعتیاد را در اختیار یک رهجو میگذارد و نه چیز دیگری را.
رهجو کیست؟
رهجو باید در هر شرایطی فرمان پذیرباشد، نسبت به درمان خودش متعهد باشد، در جهت اهداف جلسات، که درمان یک نفر است حرکت کند.
یک رهجو زمانی رهجو میشود که بتواند با دل و جان تابع راهنما باشد. صرفاً آمدن و رفتن در جلسات ملاک رهجو بودن نیست. سفر درمانی برای یک همسفر زمانی آغاز می شود که جهش درونی در او اتفاق بیفتد.
جهش درونی یعنی من به پذیرش در هر موضوع و مسئله ای رسیده باشم. وآن موقع است که هرآنچه راهنما و جلسات به من همسفر فرمان بدهد را با تمام وجود اجرا میکنم و آن زمان است که میتوانم در مسیر درمان حرکت کنم و حس درمانی را در خود به وجود بیاورم.
هرجا صحبت از وظیفه میشود، حتماً آموزش به دنبال خودش داشته است. راهنما و رهجو وظایف متقابل نسبت به یکدیگر دارند .
یک راهنما همان طور که وظیفه دارد آموزش ها و تجارب خودش را در اختیار یک رهجو قرار بدهد. یک رهجو هم متقابلاً باید با راهنمای خودش صادق باشد و وظایف خودش رابه درستی انجام بدهد تا در بدترین شرایط بتواند بهترین تصمیم را بگیرد.
پروتکل درمان برای ما همسفران شامل سه ضلع پذیرش، آموزش و زمان است؛ پذیرش یعنی خطاها و اشتباهات خودمان را بپذیریم که کمک بسیاری در جهت یادگیری خودمان به همراه دارد. آموزش ها را بگیریم و بپذیریم و در زندگیمان کاربردی کنیم و زودخواه و عجول نباشیم تا به نتیجه ای درست دست پیدا کنیم.
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
همسفران: محمدی ـ غفاری ـ ابراهیمی ـ عدنانی ـ توانا ـ ملکی ـ باقری ۱ـ موسوی ۱ـ
دلنوشته به مناسبت هفته راهنما
دلنوشته همسفر اکبری:
ای که بیماران ز تو درمان شدند
در جَوارش خانه ها سامان شدند
خانه ها پُر شد دَرَش آرامشی
قلب ها غرق دعا زان سازشی
چون اثر از غصه و تشویش و ترس انگار نیست
از وجودت همسفر دیگر پریشان حال نیست
آن طرف هم جسم ها درگیر خَمر و باده نیست
چون خبر از فتنه اهریمن دَجّاله نیست
غالب افکار زائد پرت شد
جای آن، اعمال سالم وَضع شد
چون که ما را رَه نمایی کرده اید
تجربه یا یک اشاره، نهی منکر کرده اید
چون تو بگذشتی ز خود در راه خلق
آمدش پیغام رب، ای بنده ام
هر کسی یک بنده ام را زنده کرد
در مقابل یک جهانی بنده کرد
بی پناهی سویت آید مرحمی
ای که از سر تا قدم را سَروَرید
در عمل از جمله الگویان سَرید
پس شما بر جمع اینان رهبرید
از وجودت این مکان بر پا شده
بَهر درمان اَهرمن نالان شده
چون ز خِدمت جان دگر احیا شده
اَمر اول سعی تان اجرا شده
عاجزم در وصف تان پس لاجرم
سوی واژه یا قلم رو بُرده ام
دلنوشته همسفر ملکی
به نام او که نور را در دل تاریکی ها تاباند. استاد راهنمای عزیزم، امروز که به عقب برمی گردم، روزهایی را که در حصار تفکرات زائد افیونی گرفتار بودم، روزهایی که ترس و شرم و گناه مسموم، مثل سایه ای سنگین روح و جسم را آزار می داد، در آن روزها شما بودید که دستم را گرفتید، با حضورتان با عشقتان، با سکوتتان به من آموختید که باید تغییر کنم، باید چیزی که هستم دیگر نباشم، باید خودم را با تمام ضعف ها و تاریکی هایم بپذیرم. شما به من یاد دادید که پذیرش فقط گفتن یک جمله نیست، بلکه به عمل است و باید در رفتار و کردار و گفتار من نمایان شود. اگر این گونه شد می توانم راهی بسازم، نوری بجویم و امیدی بیابم. وادی اول به من یاد داد که باید تفکر کنم اما چقدر من با این واژه بیگانه بودم، اگر شما نبودید، من هرگز نمی توانستم از باتلاق نادانی نجات یابم. و چه مسیر پرپیچ و خمی است مدسیر رسیدن از کفر به ایمان، از بی اعتمادی مطلق به خود، به زندگی و حتی به خداوند تا باور تا تسلیم تا ایمان. در این مسیر شما کنارم هستید و نمی گذارید در میانه راه بمانم، هر کلامتان هر سکوتتان پلی است به سوی روشنایی. اگر امروز در مسیر رهایی قدم برمی دارم، اثر آرامشی را در جانم حس می کنم، اگر دانایی آرام آرام جای جهالتم را می گیرد، اگر امیدی در دلم پیدا شده که می شود دوباره انسان شد، می شود دوباره عاشق شد و می شود دوباره پاک زندگی کرد، همه به خاطر لطف و مهر و صبر و آموزش های بی دریغ شماست. خداوند همیشه حافظ دل روشن و قلب پرمهرتان باد.


با عرض سلام وخداقوت و تشکر فراوان از استاد گرامی.من اگر با دل و جان تابع راهنما بودم و بدون چون و چرا فرمانبرداری کردم میتوانم بگویم یک رهجو هستم با تشکر فراوان از تیم پر تلاش سایت 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
با سلام وتشکر از استاد عزیز که خیلی شیوا وساده موضوع را بیان کردند ، صرفا حضور فیزیکی من همسفر مبنی بر رهجو بودن نیست وزمانی رهجو هستم که جهش درونی که همان پذیرش است در من اتفاق افتاده باشد وبا تمام وجود تابع فرامین راهنما شوم ومتعهد باشم 🌹
با سلام واحترام…..وظا یف رهنما راه را نشان می دهد وتجربه خودش را در اختیار رهجو قرار می دهدبا ید خواسته در وجود رهجو باشد تا بتواند اموزشهارا بگیرد کاربردی کند باید همیشه رهجو باشم تا زندگی خود را بسازم وقدردان اموزشها باشم ممنون از زحمات سروج
سلام خداقوت استاد تشکر تبریک میگم هفته راهنما رابه کل راهنمایان عزیزکشوروجناب آقای مهندس دژاکام و جناب آقای مفتؤن
باعرض سلام ودورود وخداقوت وبا تشکر از جناب استاد کرمی،منهم بارعایت اصول وقوانین جلسات وهمچنین استفاده وکاربردی کردن آنها در لحظه لحظه زندگی میتوانم خو.دم رارهجوی واقعی که مد تظر جلسات است بدانم درغیر اینصورت خودم رابیشتر از پیش مدیون جلسات واموزشها می دانم.