جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
گزارش سفر به تهران 1404

روز جمعه مورخ 1404/9/7 مسافران و همسفران سروج همراه با تازه رها یافتگان برای دیدار با ریشه درمان اعتیاد، جناب آقای مهندس دژاکام به تهران سفر کردند.

این سفر هر ساله با هدف قدردانی و تشکر از جناب آقای مهندس دژاکام و جناب آقای امین دژاکام انجام می گیرد.

جناب مهندس حسین دژاکام:

راضی به زحمت نبودم، ولی وقتی شما را می بینم، خوشحال می شوم. مهرداد از بچه های اولیه و خیلی خوب و وفادار کنگره است. صحبتی که می توانم امروز برای شما داشته باشم این است که بگویم اعتیاد دیگر یک بیماری مجهول نیست، دیگر یک بیماری مرموز، لاعلاج، پیش رونده نیست، اعتیاد دیگر یک بیماری شخصیتی نیست، اعتیاد دیگر یک بیماری مخصوص بی سوادان و کم خردان نیست، اینها تمام شد. اعتیاد یک مریضی است که بر اثر مواد مخدر، یک سری ژن ها از تعادل و تنظیم خارج می شود، درمانش هیچ راهی هم ندارد غیر از DST و تا پایان جهان هم هیچ راهی نخواهد داشت. مثل اینکه تا پایان جهان، دوران حاملگی 9 ماه است، این است که اعتیاد کاملاً قابل درمان است و الان متد کنگره 60 و DST، مثل اتوبان است، یک شاهراه است که علامت گذاری شده، کافی است شما قوانین را رعایت کنید، طبق جدول عمل کنید، به راحتی به درمان می رسید، خماری ها، مشکلات هیچ کدام در این مسیر نیست. به جسمتان اعتماد کنید، فقط از برنامه خارج نشوید، به نتیجه می رسید. خانواده ها هم الحمدلله به آن دانش و دانایی رسیدند، اولش می خواهند کمک کنند به اینها، ولی بعداً متوجه می شوید خودتان بیشتر به کمک نیاز دارید، شما شروع می کنید به سازندگی خودتان و چون با هم هستید، همزمان می شوید، قبلاً انگار شما پرتغالی حرف می زدید و اینها فرانسوی، حرف یکدیگر را نمی فهمیدید، ولی الان طوری شده با آموزش جهانبینی و سی دی ها، کاملاً با هم هماهنگ می شوید، و اعتیاد در این سیستم کمترین چیزی است که قابل حل است، خیلی دارد تغییر می کند، از نظر من 30 سال پیش اعتیاد تمام شده است، راه و روش و همه چیزش مشخص شده است، آنهایی باورشان می شود که به این کار اقدام کردند، براتون خیلی آرزوی موفقیت می کنم، انشاءاله سعی کنید وقتی خوب شدید، به دیگران کمک کنید. همه تون همین طور باشید.

دلنوشته:

سلامی به وسعت خورشید به شمایی که روشنایی بخش تاریکی وجودمان هستی، تو چشمه ای هستی که زلالی را در زیر درخت دانایی به ما تعارف می کنی، تو به ما یاد می دهی مثل همه پرنده ها پرواز کنیم و یادمان می دهی که خویش را به خداوند برسانیم مثل همه آه هایی که از دلهای سوخته می آید. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع می کنید به صحبت کردن، انگار قناری های مست دارند بهار را آواز می کنند، دست های گرمت را می فشاریم که گرم ترین دست دوستی هاست، آب حیات همین کلماتی هستند که تو به ما می آموزی بی آنکه چشم طمعی داشته باشی، تنها لبخند ما کافی است، کلماتی که تو به ما می آموزی هیچ وقت فراموش نخواهیم کرد، ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموختیم، و تمام دار و ندارمان کوله باری است از آموخته های تو که سالها پیش از مسافر شدن، در دست هایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم، همیشه دلمان را گرم می کردی تا جاده های پر پیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم حالا که باغچه زیبایی ات به بار نشسته، بخند. بخند مثل همیشه تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم، بخند، زیبا بخند که باغت به ثمر نشسته، پیشاپیش روز مسافر را خدمت شما تبریک عرض می کنم. امیدوارم خداوند شما را برای ما نگه دارد.

 

آقای مفتون:  هفته آینده تولد 28 سالگی آقای مهندس است، از صمیم قلب به شما تبریک می گوییم.

 

آقای دکتر امین دژاکام:

سال82 منیت را تعریف کردم، خیلی سال از آن قضیه گذشته ولی شاید حدود یکی دو سال پیش معنی اش را کامل درک کردم، یعنی در ذهن و عقل انسان که آن قضیه مفهومش تعریف می شود تا آن موقع که به دل انسان راه پیدا می کند، و در قلبش جای گزیده می شود، برای من 20 سال طول کشید. فاصله مکانی زیادی نیست، شاید یک وجب دو وجب، فاصله باشه، چرا این طور است؟ چون انسان مطالبی را که یاد می گیرد تا بتواند اجرا کند، خیلی مسأله است، و اینجا آن حقه بزرگ وجود دارد که انسان دچار توهم دانستن می شود. جهانبینی و یک سری اصول یاد می گیرد، و فکر می کند خیلی بلد شده است، خیلی می داند و این باعث گمراهی است و من گمراه شدم، بعد از نوشتن جزوات جهانبینی، زندگی بدی را تجربه کردم، ولی باید تجربه می کردم. بعضی وقت ها به نوشته های خودم نگاه می کردم، می گفتم: اینها را تو نوشتی، پس چرا این طوری زندگی می کنی، اینها مال یک آدم باشخصیت است، تو که مشکل و مسأله داری و در کارهایت گره است، همه چیزت خراب است، نمی دانستم دلیلش چیست؟ چون در ذهن من این مطالب بود و من فکر می کردم بلدم، خوب، بلد هم بودم، ولی در ذهن و عقل بلد بودم و باهاش دیگران را آنالیز می کردم و می سنجیدم، همه جا همه چیز را با آن می سنجیدم، جهانبینی مثل تلسکوپ خوبی است که دست شما افتاده و همه جا را از این طرف آسمان تا آن طرف نگاه می کنید، و همه چیز را برایتان بزرگ می کند، واضح می کند، جهانبینی برای شما مثل تلسکوپ و میکروسکوپ عمل می کنه، هر چیزی که دیگران نمی توانند ببینند را شما می توانید ببینید، دور دست ها را می توانید ببینید، نزدیک ها را هم می توانید ببینید، هر دوتاش هست. خیلی جالب است، کسانی که ریاضی خوانده اند، دیفرانسیل و انتگرال و مشتق، شبیه تلسکوپ و میکروسکوپ است، مشتق گیری مثل میکروسکوپ است، جزییات را می بینید، در یک نقطه تغییرات را می بینید، و انتگرال مثل تلسکوپ است همه جا را می توانید با هم جمع کنید. این ابزار قدرتمند، می تواند باعث گمراهی انسان بشود و از آن لحظه که شما اینها را یاد می گیرید تا زمانی که اینها در قلب و دل کاربردی شود، راهی طولانی دارد. خدمت کردن وسیله ای است که شما می توانید این راه را طی کنید، آموزش می بینیم تا خدمت کنیم. آموزش می بینیم تا معنی ترس، منیت و اعتیاد و DSD و… را بدانیم، بعد که می خواهید اینها را اجرا کنید، کجا باید اجرا کنید؟ در خدمت کردن. در خدمت می توانیم اینها را یاد بگیریم، راه دیگری ندارد، آموزشِ تنها، به انسان فقط گمراهی می دهد. کسانی که فقط آموزش می بینند، گمراه می شوند. کسانی هم که فقط خدمت می کنند، قربانی می شوند، چون آگاهی ندارند. نمی دانند اصلاً باید کی خدمت کنند، به کی خدمت کنند، اندازه اش را نمی فهمند چقدر است؟ اما کسی که آموزش می بیند و خدمت می کند راه را ادامه می دهد. وقتی کسی یواش یواش خدمت می کند، ممکن است بگوید حالم بد است، می گویم چقدر خوب شدی، می گوید 40درصد، می گویم: خیلی خوب است. بعضی ها ده سال بعضی ها پنج سال خدمت می کنند تا خوب شوند و این بستگی به آدمش دارد. پس اینکه شما اینها را یاد می گیرید، نصف قضیه است، این ابزار باید در جای درست استفاده شود. برای خودتان استفاده کنید، در مورد کس دیگری استفاده نکنید. منیت را روی خودتان پیاده کنید، کینه، روی خودتان، نقطه تحمل روی خودتان، صفت گذشته روی خودتان، اگر روی خودتان انجام دادید، موفق می شوید و بعداً می توانید آن را به دیگران انتقال دهید، این قاعده درست است. بله من آنجا فهمیدم و همه را امتحان دادم. در زندگی از شما امتحان گرفته می شود بدون اینکه متوجه بشوید. یعنی چه؟ یعنی شما چیزهایی که یاد می گیرید، ازتان پرسیده می شود، تعریف منیت یا تعریف هر چیزی را که یاد گرفتی، شرایطی پیش می آید که آن را بایستی امتحان بدهی، و آنجا بایستی انتخاب درستی بکنی. برای ما این درس ها همه می آید در زندگی، این که ما متعالی بشویم، به جاهای رفیع برسیم، انسان خاصی بشویم، این جوری نیست. این که در زندگی بتوانی با نزدیکانت زندگی کنی، یعنی خاصی. با اطرافیانت با آدم هایی که در زندگی در مسیر شما هستند، بایستی اینها را آنجا آزمایش پس بدهی، بتوانی با آنها زندگی کنی، با آنها تعامل داشته باشی، اگر توانستی این کار را بکنی، موفق شده ای. تو اداره، دانشگاه و هر جایی وقتی با آدم ها درگیر می شوی و کنتاکت داری، خواهرم نمی فهمد، برادرم نمی فهمد، همسرم نمی فهمد، بچه ام نمی فهمد، تو نمی فهمی، جواب سوال این است، آن کسی که نمی فهمد تویی، مگر می شود همه نفهمند، وقتی فکر می کنید همه نمی فهمند بایستی به خودتان شک کنند، مگر می شود همه نفهمند، آن که نمی فهمد منم، آن وقت همه چیز تغییر می کند.

پس اگر از شما بپرسند کی جهانبینی یاد گرفتید؟ زمانی که بتوانید با انسانها زندگی کنید، زمانی که با انسانها تعامل کنید، زمانی که بتوانید حسشان کنید، درک شان کنید، قبولشان کنید، و در صلح باشید. یک انسان دانا در صلح زندگی می کند، انسانی که با همه درگیر و در تنش است، دانا نیست، نادان است. ممکن است فکر کند خیلی بلد است، ولی توهم جالبی دارد، میگوید من آنقدر دانا هستم کسی مرا درک نمی کند، خوب! یه وقت کسی آهنگ ساخته به درد هیچ کس نمی خوره، ولی او می گوید آنها درک نمی کنند، تو آهنگی ساختی که هیچ کس حاضر نیست گوش کند، شعری گفتی که هیچ کس حاضر نیست گوش کند، یک حقه خیلی جالب اینکه بگویی بقیه شعورشان نمی رسد به این قضیه، درکش نمی کنند، در صورتی که تو یک چیز به دردنخور درست کردی، کار تو بی ارزش است و هیچ کس متوجه نمی شود، حالا ممکن است بعضی کارها عمیق باشد، بله، مثل کار انیشتین که 50 سال طول کشید تازه بفهمند چه گفته و حرفش چیست، آن حسابش جداست، ولی شما شعری گفتی و آهنگی درست کردی که هر که بشنود، حالش به هم می خورد، یعنی شما کارت را خوب انجام ندادی، این حقه ای است که انسان به خودش می زند، من اینقدر سطحم بالاست که کسی نمی فهمد. در مدرسه هم بود که می گفتند این معلم خیلی کارش درست است چون هرچه می گوید ما نمی فهمیم، غلط است، این معلم بی سواد و نفهم و به درد نخور است، معلمی که در کلاس هیچ کس نمی فهمد چه می گوید باید اخراجش کرد، باید تنبیهش کرد، باید توبیخش کرد، جریمه اش کرد، معلمی که طوری حرف بزند، همه بفهمند و یاد بگیرند معلم خوبی است. ولی وقتی نیروهای تاریکی اینها را عوض می کنند برای ما، چیزهای به درد نخور را خیلی خوب نشان می دهند. مثل پادشاهی که می گفت لباس نامرئی پوشیده ام، و در میان مردم رفت، یک بچه گفت پادشاه که لخت است ولی همه مردم جرأت نمی کردند بگویند لخت است، تاریکی این کار را با انسان می کند. دستت پوچ است ولی فکر می کنی دستت پر است. وقتی نمی توانی با مردم زندگی کنی، با همه دعوا می کنی، دستت پوچ است ولی به تو می گوید تو آنقدرغنی هستی که کسی تو را درک نمی کند، کسی حال تو را متوجه نمی شود، و این همان است که گفته می شود شیطان به زیباترین شکل ظاهر می شود. ولی انسانی که دانا باشد می فهمد این را. کسی که صادق باشد با خودش می فهمد مثل بچه ای که صادق بود و گفت پادشاه لخت است، چون ترسی نداشت، خوفی نداشت، اینها چیزهای مهمی است که بایستی در زندگی توجه کنیم. حرف های پوچ و بی اهمیت را نباید خریدار باشیم. جایی دیدید حرف مفت می زنند نباید بنشینید گوش کنید، وقت شما ارزشمند است، نباید این زمانها را از دست بدهید، به درد نخور است، بلند شوید بروید، یک احترامی، یک تعظیمی، ولی بروید، نمانید. خلاصه جهانبینی یاد بگیرید که مچ خودتان را بگیرید نه مچ کس دیگری را، ما در کنگره می گوییم بزرگترین دشمن ما، جهل و ناآگاهی ماست، این شعر و قصه نیست. اگر بزرگترین دشمن جهل و ناآگاهی خودمان است، پس باید مچ خودمان را بگیریم. تمام ظلم هایی که به انسان می شود، کلاه هایی که سرش می رود، بدی هایی که بهش می شود، اجحاف هایی که می شود و… درست است که در بیرون انسانهای بد و منفی و مردم آزار و تاریک وجود دارند، اینها همه درست است، ولی آسیبی که به شما می رسد، پیش نماز اینها جهل خود انسان است، یعنی تاریکی شما، شده پیش نماز، اینها پشتش می ایستند، او به اینها می گوید چه کار کنید. تاریکی خود انسان به تاریکی های بیرون می گوید در را از پشت باز می کنم، شما بیایید. آن که در را باز می کند از داخل، خود ما هستیم. تاریکی خودت است که در را باز می کند، آنها وارد می شوند و ضربه می خوریم. ضربه را می زند شکی نیست، ولی آن که اجازه داده، خط داده، در را باز کرده، خودِ تویی. اگر این را متوجه شوی، که پذیرفتنش هم خیلی سخت است دیگر دنبال مسائل در بیرون نمی گردی، دنبال مقصر در بیرون نمی گردی، اول در خودت دنبالش می گردی، اگر اهمیت این موضوع را پیدا کردی.

انسانهایی که دائماً تمام زندگی شان را صرف این می کنند که دنبال مقصر باشند برای بلایی که سرشان آمده به نتیجه نمی رسند، و این قدرت جهانبینی است، هر چیزی که در جهانبینی یاد گرفتم، از گشتن درون خودم بود، و هرچقدر توانستم در بیرون کمتر کنم درگیری ام را، فرصت پیدا کردن بیشتر خودم را پیدا کردم، همه می توانند این کار را بکنند. همه تان می توانید در این مسیر حرکت کنید، سخت است، حوصله می خواهد، ولی ارزشش را دارد و نکته آخر، آدم ها معمولاً دو دسته اند یا همش به خودشان گیر می دهند، یا به این و آن گیر می دهند یا زندگی می کنند و به هیچ چیز کاری ندارند، هرچه پیش آید خوش آید، تفریح، عشق، حال، گردش و… و اصلاً خودشان را درگیر چیزی نمی کنند، هیچ کدام به درد نمی خورد. شما باید انسانی باشی که هم به خود گیر بدهی و هم بتوانی زندگی کنی. هم بتوانی تفکر کنی و اشکال را پیدا کنی و هم بتوانی از زندگی لذت ببری. ترکیب این دو خوب است، چقدرش را شما باید پیدا کنید؟ یک جا ده درصد بیست درصد باید به خودتان گیر دهید و 80 درصد تفریح و استراحت و شوخی کنید، گردش کنید و از زندگی لذت ببرید، و جایی دیگر طوری دیگر، ما جهانبینی یاد گرفتیم ولی هرجا می رفتیم نمی توانستیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم. ضعف بود ناتوانی بود، اصلاً چیز خوبی نبود. فکر میکردیم اصلاً کسی که جهانبینی بلد است، باید یک شخصیت سنگینی داشته باشد، با کسی حرف نزند، جواب سلام کسی را ندهد یا خیلی سنگین برخورد کند، نه! استادان بهترین دانشگاه دنیا، هاروارد، با دانشجویانشان شوخی می کنند، ولی بلدند، چه مقدار و کجا، استادهای دانشگاه ناکجاآباد که هیچ کس در نقشه هم نمی داند کجاست، جواب سلام هیچ کسی را نمی دهند، فرق دانشمندان بزرگ با کسانی که فکر می کنند دانشمند هستند، این است. شما باید انتخاب کنید کدامش باشید. بلد باشید یاد بگیرید ولی بتوانید آدم عادی باشید. دکترا داشته باشید، سواد داشته باشید، در کارتان مهارت داشته باشید، ثروتمند باشید ولی بتوانید با آدم ها عادی زندگی کنید. اگر این کار را یاد گرفتید، درست است. یکی پولش که یک مقدار زیاد می شود، دیگر نمی تواند با دیگران ارتباط برقرار کند، یکی سوادش زیاد می شود، یکی جایگاه سیاسی پیدا می کند، دیگر نمی تواند، اینها ضعف است، قدرت نیست.

ممکن است این مطالب طول بکشد، باید انسان به خودش فرصت بدهد، فهمیدن و پیاده کردن زمان می برد، تلاش بکنید مطالب مفید را اجرا کنید ولی به خودتان زیاد فشار نیاورید، شاید در یک سال رهایی اتفاق بیفتد، ولی سه ماه بخواهید فشار بیاورید خیلی اذیت می شوید، اثر معکوس می گیرید. انشاءاله موفق باشید.

 

4.7 7 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همسفرکشاورز
همسفرکشاورز
9 روز قبل

سپاس از کمیته محترم تشریفات و آموزش-سپاس از استادراهنمای عزیزمان آقای مفتون که شرایط این سفر فرهنگی اموزشی و تفریحی را فراهم کردند🙏🙏🙏🙏وتشکرازآقای مهندس که اجازه دیدار دادند🙏🙏تمام لحظات برایمان درس داشت،اول اینکه بارعایت قوانین و حرمتها میشود بسیار کنارهمدیگر خوش وشادمان باشیم 🥰

همسفر یاراحمدی
همسفر یاراحمدی
9 روز قبل

با سلام و درود فراوان خدمت تمامی دوستان ،سفر به تهران و دیدار با ریشه ی درمان اعتیاد جناب اقای مهندس دژاکام و استاد امین یکی از شیرین ترین تجربه ها بود ،درست مثل اینکه لحظاتی به سر منبع یک چشمه سار خنک در دل یک کوهستان رسیده باشی و در سایه ی یک درخت کهن سال سیراب شده باشی ،این اردوی اموزشی تفریحی در کنار مسافران و همسفران سروج در کنار رعایت حرمتها و قوانین و نظم و همبستگی و اتحاد بسیار دلچسب بود و این نظم و هماهنگی را مدیون زحمات کمیته تشریفات و کمیته اموزش هستیم , از این عزیزان کمال تشکر و قدر دانی را دارم ،همینطور از استاد راهنمای عزیز جناب اقای مفتون سپاسگزارم که هر ساله این دیدار را هماهنگ کرده و ترتیبی میدهند که با مهندس دیدار داشته باشیم .گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق ساکن شود ،اورا بدیدم و مشتاق تر شدم ….

همسفرخدائیان
همسفرخدائیان
9 روز قبل

با سلام و درود بسیار سپاسگزاریم که جزئیات این سفر پر ارزش و آموزنده را با ما به اشتراک گذاشتید،
جناب آقای مهرداد مفتون نماد قدرشناسی یک شاگرد از استاد هستند
استاد امین در صحبت‌هایشان می‌فرماید: خدمت یعنی در هر جایگاهی ، (همسری، فرزندی مادری، شهروندی، همسفری ) مفید واقع شوید💐

علیرضا ۲
علیرضا ۲
9 روز قبل

نقل است از ابوالحسن خرقانی ؛
سفر پنج است:
اول به پا
دوم به دل
سوم به همت
چهارم به دیدار
پنجم به عبور از نفس
و تمام و کمال در سفرِ و دیدار، از جناب مهندس به وضوح، عیان است.
آنچه را که باید به درک آن برسم، مسائلی است، که حجاب، بر دانایی است.
اینکه بتوانم میزان نفهمی هایم را بسنجم،
با دیگران تعامل داشته باشم،
آموزش را از ذهن، به دل جاری کنم،
و در کل بتوانم با تمامی انسانها زندگی کرده و درک و حسشان کنم.
آنوقت ره توشه ی سالِ گذشته، که بدست آوردن علمِ زندگی است ، را در سایه آرامشی مستدام، و یک جهانبینی بسیار کاربردی به چنگ آورده ام.

محمدی هستم یک همسفر
محمدی هستم یک همسفر
9 روز قبل

سلام خدمت آقای مهندس دژاکام وخدمت جناب آقای مفتون تبریک عرض میکنم. و خیلی خوشحالم که جمع سروج همه حضور داشتن انشاالله روزی من ومسافرم بشه
همسفر محمدی لژیون آماده سازی هستم

همسفر توانا
همسفر توانا
9 روز قبل

باعرض سلام ودورود وباتشکر ویژه از تیم تشریفات که به زیبایی مقدمات این سفر رافراهم کردند،سفری درکنار دوستان عزیزی که هیچ کجا یافت نمی شدندبارعایت حرمتها وقوانین وسفری پر از آموزش وتجربه ممنون از جناب آقای مفتون سایتان مستدام .

مسافر میثم ۲
مسافر میثم ۲
9 روز قبل

باسلام و عرض ادب.
بسیار سپاسگزارم از تفکر درمان و همه عزیزانی که در راه درمان با خدمات خوددر گذشته، امروز اثر در زندگی و حس زیستن در بنده و حتی اطرافیان من گذاشته اند…
سفری بسیار عالی و پر بار بود و از همه اعضا تشکر میکنم.

همسفر رضایی
همسفر رضایی
9 روز قبل

سلام تشکر از استاد راهنمای عزیزم که بستر این سفر فراهم کردند تشکر از کمیته تشریفات وتشکر از دوستان سروجی خداشکر بات اینکه این سفرقسمت من شدسراسراین سفر آموزش وعشق محبت دوستابودتشکر

همسفر خراسانی
همسفر خراسانی
6 روز قبل

با سلام و درود خدمت همه دوستان
تشکر وسپاس از جناب اقای مفتون بابت هماهنگی این سفر
تشکر از کمیته تشریفات و کمیته اموزش
خدا را شاکرم که به این سفر دعوت شدم حس خیلی خوبی داشتم از لحظه ورود به این سفر
دیدار با مهندس دژاکام و جناب استاد امین و در کنار همه ی مسافران و همسفران همه درس و تجربه بود از هماهنگی همدلی و همکاری همه درس گرفتم
در پناه حق

همسفر عدنانی
همسفر عدنانی
5 روز قبل

با سلام ‌ودرود خدمت استاد راهنمای بزگوار ،که این بستر را برای رهجویان تدارک دیدند تا بتوانند از برکات ان بهره مند شوند ‌وتشکر از کمیته تشریفات و مسافران وهمسفرانی که زحمت کشیدند و خدمت اقای مهندس دژاکام ومهندس امین رسیدند وپیام تبریک را خدمت ایشان بردند وتشکر از تیم سایت که ما را نیز بهرمند کردند از دستااوردهای این سفر مبارک 🌷

مسافر یوسف نهایی
مسافر یوسف نهایی
5 روز قبل

سلام
تجربه ی بسیار زیبا و مفید و آموزنده که سفر را برای من شیرین کرد انشالله قسمت تمامی همدردان
🌹