جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

زمانی که از مرحله رضا عبور کرده و به مرحله تسلیم برسیم، با تمام وجود به آن بی نیازی می رسیم و آنجاست که وقتی یک  اتفاق خوب برای دیگران افتاد با تمام وجود از پله موفقیت آمیز آن شخص خوشحال می شویم، نه اینکه تظاهر کنیم. در این حالت هورمون شادی( سروتونین) خود به خود در بدن ترشح می شود و رسد آدمی به جایی که کسی جز خدا نمی‌بیند. اگر ما در جلسات آموزشی به این مرحله برسیم می توانیم تأثیرگذار باشیم.

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند.

موضوع کارگاه آموزشی سفردوم: رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

استاد: جناب آقای مفتون

تاریخ: دوشنبه 1404/6/24

ابتدا تولد چهار سالگی مسافر محسن و مسافر احسان را از طرف خودم و کل جلسه تبریک عرض میکنم.

دستور جلسه امروز مصراعی از یک شعر شیخ اجل سعدی می‌باشد:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی

چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت

حیوان خبر ندارد زجهان آدمیت

این شعر سعدی با آدمیت شروع شده، بین انسان بودن، آدم بودن و بشر بودن هیچ تفاوتی نیست. اگر آدمیت به ظاهر که همان چشم و دهان و گوش و بینی و … باشد، هیچ فرقی با نقش و نگار روی دیوار ندارد.
در این شعر؛ شغب یعنی فتنه انگیزی و منظور از آن ضد ارزشی های درون انسان مثل غیبت کردن ، قضاوت کردن و … است که همه باعث فتنه انگیزی می‌شود و انسان را به جایی میرساند که حتی از حیوان نیز پست تر می شود‌.

به حقیقت آدمی باش  وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت

اگر این درنده خویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت

نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدم بیان آدمیت


منظور از آدمیت، فقط حرف زدن نیست، اگر این بود، طوطی و مرغان حرف می زنند. پس منظور رسیدن به حقیقت انسان و نزدیک شدن به عقل سالم است.
ای انسان! تو آدم بودی، چگونه اسیر دیو شدی که نمی توانی از بندهای اهریمنی رها بشوی. در صورتی که از این درنده خویی درآییم و به بی نیازی برسیم مستغنی می شویم. و دیگر حسرت چیزی را نمی خوریم.  مثلاً چرا فلانی جایگاهش این است. ماشینش این است و…. و آنجاست که انسان به خود واقعی می رسد.

و در  بیت آخر: بنگر که تا چه حد است کمال آدمیت!؟

یعنی ببین ظرفیتی که خداوند به انسان داده تا چه حد است! مکان آدمیت یعنی ظرفیتی که خدا به آدم داده تا به کمال برسد.

به این دلیل گفته می شود: ز گهوار تا گور دانش بجوی؛ تا بتوانیم در این مسیر آموزش ببینیم و به بی نیازی برسیم. و دیگر حسرت چیزی را نخوریم و خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم و اگر هنوز این صفات درون هر کس باشد یعنی به آن بی نیازی نرسیده و هنوز درنده خویی در او هست.

چه زمانی بی نیاز می شویم؟

زمانی که از مرحله رضا عبور کرده و به مرحله تسلیم برسیم، با تمام وجود به آن بی نیازی می رسیم و آنجاست که وقتی یک  اتفاق خوب برای دیگران افتاد با تمام وجود از پله موفقیت آمیز آن شخص خوشحال می شویم، نه اینکه تظاهر کنیم. در این حالت هورمون شادی( سروتونین) خود به خود در بدن ترشح می شود و رسد آدمی به جایی که کسی جز خدا نمی‌بیند. اگر ما در جلسات آموزشی به این مرحله برسیم می توانیم تأثیرگذار باشیم.

طبـق دستـور جلسه قبل، از خود گذشتن، یعنی فدا شدن؛ فدا شدن نه اینکه بمیرم و بروم زیر خاک.  بلکـه فدا شدن، یعنی چیزهایی که ما را اسیر کرده و آن دیو درنده را در ما احیا نموده، باید از آن جدا شویم، زیرا هر بند شیطانی از ما قطع شود یک بند الهی وصل می شود و آنجاست که جز خدا نمی بینیم و هر کاری را انجام می دهیم، در هر اتفاق و با هر تصمیمی که می گیریم یک قاضی جلو روی ماست و معامله گرانه کاری را انجام نمیدهیم، زیـرا چشممـان دنبـال هیچ چیـز نیست.

زمـانی که مستغنی میشویم و به بی نیـازی میرسیم مطمئناً حضـرت رب العالمین را کنـار خود مي‌بينيم. آن زمان احساس امنیت می کنیم و وجود خداوند را احساس می کنیم. و به اوج کمال انسانی(عمیق ترین حالت معنوی انسان) می رسیم.
ارزش انسان به مال و موقعیت نیست، بلکه به  روح و فطرت او برمیگردد. جایی که انسان از دنیای مادی و ظاهری فرا رفته و به حقیقت وجودی خود نزدیک میشود.

تا رسیدن به قله کمال ظرفیت بالایی را میخواهد و با کسب آگاهی و انسان بودن در پی ارتقا خود باشیم تا به  بی نیازی و مستغنی بودن برسیم.


دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
مسافران: احسان- علیرضا۲- محمد- علیرضا۱
همسفران: استکی- زیلایی

مسئول کارگاه آموزشی: مسافرسفردوم علی

مسئول نظم کارگاه: مسافرسفردوم رحمت

3 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسافرمجید ۱
مسافرمجید ۱
1 ماه قبل

با سلام و وخداقوت به همه دوستان بویژه خدمتگزاران سایت
تشکر از کمیته محترم آموزش و استاد راهنمای عزیز.
من برای اینکه به جایی برسم که فقط خدا ببینم باید به مکانی برسم که از آنجا انشاب گرفته ام و برای این امر باید به فرمان عقل نزدیک شوم و برای این مهم باید آموزش موثر ببینم آموزشی که اول بتوانم خوب را از بد و سپس خوبتر را از خوب و بعد از آن عالی را از خوبتر تشخیص بدم آن موقع است که به فرمان عقل و فر ایزدی آن نزدیک شده ام و بحمدالله اینچنین آموزشی در تفکر درمان وجود دارد.

مسافرسفراول عباس لژیون تازه واردین
مسافرسفراول عباس لژیون تازه واردین
1 ماه قبل

وقتی به بی‌نیازی می‌رسیم حضورخدا رو کنار خودمون حس می‌کنیم و همین به ما امنیت و آرامش میده
ارزش واقعی انسان نه به پول و مقام، بلکه به روح وفطرتشه. وقتی ازظاهر دنیاعبورکنیم و به حقیقت وجودی خودمون نزدیک بشیم، در مسیر کمال قرارمیگیریم. برای رسیدن به این قله باید ظرفیت بالاداشته باشیم،آگاهی به دست بیاریم و روی انسان بودنمون کار کنیم.

نفس زیلایی
نفس زیلایی
27 روز قبل

درود خدمت دوستان .تشکرازاستادگرامی
برداشت من ازاین دستور جلسه این است که برای رسیدن به بی نیازی اولین و مهمترین قدم برای من بودن درمسیرارزش ها وصراط مستقیم است .شناخت خودم .درونیاتم .ازدست دادن رزائل .اینها تمامأ به من کمک میکند برای بی نیازشدن وآن جا است که خودبه خود وبدون هیچ تقلایی هرجایی که قرارمیگیرم درهرجایگاهی میتوانم اثرگذار باشم ونشاط درمانی درهرشرایطی بامن است وازرشدوپیشرفت دیگران حال من هم خوب میشود.
تشکرازتفکردرمانی سروج

مسافر علیرضا رفیعائی
مسافر علیرضا رفیعائی
27 روز قبل

تشکر فراوان از استاد و همه خدمتگزاران سروج،امید دارم که با آموزشهای سروج برسم به مرحله تسلیم با توکل بخدا