فرد منطقی به نظرات و دیدگاه های مختلف احترام می گذارد، تجزیه و تحلیل می کند و صحیح ترین را انتخاب می کند و سبک زندگی خود را تغییر می دهد و چون در جمع است باعث می شود تجربه کسب کند و بهتر بتواند مشکلاتش را حل کند.
موضوع کارگاه آموزشی همسفران: تعصب یا منطق
استاد: همسفر غلامی
تاریخ: دوشنبه 1403/11/1
تعصب و منطق؛ دو مقوله متضاد هستند و با هم فرق می کند. ریشه تعصب از عصبیت گرفته شده؛عصب، همان رگ هایی است که باعث اتصال و پیوستگی و ارتباط مفاصل و عضله و استخوان می شود و به این دلیل وابستگی و پیوستگی شدید یک نفر به یک خواسته، نظر و عقیده تعصب نامیده شده است.
معنای دیگر تعصب، پافشاری بی خردانه است. شخص متعصب، بدون هیچ دلیل و استدلالی و به صورت غیرمنطقی، موضوعی را کورکورانه قبول می کند و حتی حاضر به شنیدن حرف حق در مورد ضد آن نیست و از این حیث جزء رذایل انسانی است.
تعصب داشتن و چسبیدن به عقایدی که در ذهن هست و داشتن حساسیت های شدید نسبت به آن، باعث خدشه دار شدن روابط صحیح بین انسانها شده و فاصله ها بیشتر و سردتر می شود.
یک سری تعصبات در خانواده هم حکمفرماست، مثلاً حساسیت روی فرزندانمان که می خواستیم بهترین باشند و طبق ضوابط و قوانین همه کارهایی که ما می گوییم را به هر قیمتی انجام دهند و اصلاً به این توجه نداشتیم که باعث دوری فرزندان از ما شد و چه بسا با همین تعصبات زمینه آسیب های آنها را در نوجوانی و جوانی فراهم کردیم.
بعد از ورود به جلسات، وقتی مدتی می گذرد و آرام آرام با آموزشهای جلسات جلوتر می آییم، اگر هنوز رفتارهای قبل مثل پلیس بازی، کنترل مصرف کننده، و کنکاش کردن او را داشته باشیم و روی آن پافشاری کنیم و فکر کنیم راه حل مشکل ما این است، یعنی به دانسته های غلط ذهنی خود چسبیده ایم و این نشاندهنده تعصب داشتن ماست.
طبق صحبتهای استاد روز شنبه تا تغییر نگاه به وجود نیاید، تعصب کنار نمی رود. تغییر نگاه، یعنی تحت آموزشهای جلسات، رفتارهای غلط خود را بشناسیم و بدانیم آنها راه گشای مشکل ما نیست و باید آنها را کنار بگذاریم.
فرد متعصب، اهل مطالعه و اهل تنوع نیست، تک بُعدی است و فقط موضوعات را از یک جنبه نگاه می کند و به خاطر همین هیچ وقت نمی تواند رشد و پیشرفتی داشته باشد. چون از تجربه و آگاهی دیگران استفاده نمی کند و شدید به دانسته های خودش چسبیده و همان ها را قبول دارد. و این به مرور روابط او را با انسانهای دیگر دچار مخاطره کرده و کم کم دچار انزوا و گوشه گیری می شود و به خاطر همین هیچ وقت نمی تواند تفاوت ها را درک کند و می خواهد همان چیزی که خودش هست باشد. فرد متعصب همیشه دچار مشکلات زیادی است زیرا تعصبش مانند پرده ای جلوی دید او را می گیرد و مانع می شود بینش و دیدگاهش نسبت به مسائل تغییر کند.
در قرآن کریم اشاره های زیادی شده به اقوامی که از پیامبران شان اطاعت نمی کردند، چون روی روش و راه پیشینیان خود تعصب و سرسختی داشتند.
در جهان هستی همه چیز در حال تغییر و حرکت است . پس ممکن است با پیشرفت علم یا گذر زمان، نظریه ای تغییر کند و حتی به فرمایش استاد راهنما، ما حتی روی روش درمان سروج هم تعصب نداریم و هر لحظه تفکر و ایده ای درست تر، بهتر و کامل تر بیاید، ما با جان و دل آن را می پذیریم.
برای اینکه یک فرد از تعصبات خود که به خاطر محیط، تربیت خانوادگی و… گرفته، دور شود لازم است منطقی باشد. منطق هر آن چیزی است که بر پایه استدلال، شواهد و تفکر عقلانی و تجزیه و تحلیل اطلاعات راجع به آن موضوع باشد. فرد منطقی با افراد مختلف و دیدگاه های مختلف در مورد آن موضوع بحث و تبادل نظر می کند تا بتواند از بین آنها به یک تصمیم درست و نتیجه صحیح از آن موضوع برسد.
یک فرد منطقی خصوصیاتش برعکس فرد متعصب است. ارتباطش با افراد بیشتر است چون دوست دارد دیدگاه های مختلف و تازه در مورد هر موضوعی را یاد بگیرد. از نظریات مخالف خودش، حتی اگر درست نباشد، ناراحت نمی شود، قرار نیست قبول کند، ولی چون تعصب نسبت به آن ندارد، احترام می گذارد و شرایط را می پذیرد. فرد منطقی با این طرز تفکر روز به روز ارتباطش با دیگران نزدیکتر و سالم تر می شود.
فرد منطقی همواره در حال به روز کردن اطلاعات خودش است تا بتواند تفکر سالم داشته باشد و در رویارویی با مسائل یک تصمیم درست بگیرد و به نتیجه مطلوبی برسد.
فرد منطقی هر مسأله ای را خوب گوش می کند؛ چون همیشه به هوش و به گوش است تا بهترین ها و درست ترین ها را کسب کند.
فرد منطقی به نظرات و دیدگاه های مختلف احترام می گذارد، تجزیه و تحلیل می کند و صحیح ترین را انتخاب می کند و سبک زندگی خود را تغییر می دهد و چون در جمع است باعث می شود تجربه کسب کند و بهتر بتواند مشکلاتش را حل کند.
طبق وادی سیزدهم مثلث محبت شامل سه ضلع 1- عقل 2- عشق و 3- ایمان است. انسان تک بعدی فقط از یک زاویه می بیند و نمی تواند به محبت برسد. ایمان یک بعدی، باعث رسیدن به تعصب می شود. عشق یک بُعدی باعث حالت خود شیدایی و جنون می شود و عقل یک بعدی رفتار حسابگرانه را به دنبال دارد. پس برای عبور از مرز تعصب، اول باید شناخت و آگاهی و معرفت نسبت به موضوعات پیدا کنیم و از جوانب مختلف آن را مورد بررسی قرار دهیم و نظریات مختلف را بپذیریم. این پذیرش باعث حال خوب برای ما می شود و به آرامش می رسیم.
فرد منطقی و اهل آگاهی، یک فرد متعادل است، نه افراط دارد نه تفریط، نه خیلی سختگیری می کند و نه احساسی برخورد می کند.
تعصب ما در نحوه غذاخوردن، لباس پوشیدن و … روی مصرف کننده که تعادل ندارد، باعث آسیب بیشتر می شود. به عنوان یک همسفر که بال پرواز مسافر است سعی کنیم حالات او را در همان حدی که هست، بپذیریم و از تعصبات و بایدهایی که برای خود گذاشتیم بگذریم و یا اگر مسافری داریم و در حال خوردن داروست و حال خوبی ندارد، تعصب نداشته باشیم که چرا فلان رفتار را انجام نداده است، هرچند بر خلاف نظرات ما باشد.
از درون زنگ تعصب بزدای
بر خرد راه تأمل بگشای
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
همسفران: مزروعی- توانا- ملکی- خراسانی- عدنانی- ذوالفقاری-ولی زاده- احمدی-


باسلام وتشکر از استاد وهمه خدمتگزاران سروج
وقتی تعصب هست آرامش وجود ندارد درنتیجه ارتباط سالم ودرستی با خودم ودیگران نمیتوانم برقرار کنم.
باسلام وخدا قوت تشکر از استاد عزیز 🌷🌷من در اول فکر میکنم تعصب ندارم ولی با این آموزش وقتی به درون خودم می روم وخیلی ریز رفتارهایم را بررسی می کنم می بینم من هم وقتی در حصار امن وباورهای غلط خودم چسبیده ام ونمی خواهم از دست بدهم تعصب دارم
باعرض سلام، همیشه در ذهن خودم باورهایی داشتم که گمان می کردم عبور از این باورها من را بامشکل روبرو می کند ،اما با این دستور جلسه متوجه شدم بعضی از باورها هستند که فقط ذهن من را مشغول کرده اند،ومانع رشد وپیشرفت هستند .باتشکر
با سلام وتشکر از استاد
برداشت ؛با اموزشها یاد گرفتم که از پافشاری روی دانسته های خودم عبور کنم وبه ان شک کنم ودوباره مورد تحلیل وتجزیه قرار دهم وبا نگاه چند بعدی به ان بپردازم واین باعث شد که اروم اروم ساختار های قبلی بشکند و از تعصب به منطق حرکت کنم وخروجی ان ارتباط بیشتر وپذیرش بهتر و تجربه های زیادتر شد