وقتی به پذیرش رسیدیم، آموزشها روی ما اثر می گذارد و به خود می آییم و آنجاست که به احیاء می رسیم. به هر اندازه که پذیرش موضوعی در ما به وجود آمده باشد، آن موضوع در ما احیاء می شود.
موضوع کارگاه آموزشی همسفران: وادی اول و تأثیر آن بر من
استاد: همسفر ابراهیمی
تاریخ: دوشنبه 1403/2/3
«با تفکر ساختارها آغاز می گردد، بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود»
همه ما چه سفر اولی و چه سفر دومی همیشه مشغله و درگیری ذهنی داشتیم و فکرهای زیادی می کردیم و برای همین الان اینجا نشستیم تا با این وادی درست فکر کردن را یاد بگیریم و افکار خود را سازماندهی کنیم.
کار ذهن، تولید فکر است و ما خود را درگیر این فکرها کرده بودیم. با فکر کردن به گذشته، ای کاش های فراوانی برای انجام یک سری کارها و انتخاب هایی که در گذشته داشتیم می گفتیم و با فکر به آینده دچار ترس و نگرانی از آینده زندگی، فرزندان، مصرف کننده و… می شدیم. با فکر مدام به گذشته و آینده، زمان حال را از دست می دادیم و جز آشوب، تشویش، اضطراب، بی خوابی های شبانه، نداشتن قدرت حل مسأله، نداشتن قدرت تشخیص و در نظر نگرفتن جوانب مسائل نتیجه ای برای ما نداشت.
اینها همه نشان می دهد ذهن شلوغ و پر از دغدغه و فکرهای زیاد، هیچ وقت به سرانجام نمی رسد، زیرا هدفمند نیست. وقتی از این همه فکر خسته می شویم، دنبال جایی و یا راهکاری می گردیم که به ما کمک کند و روبه رو شدن با نااهلان و مشورت گرفتن از آنها، ما را وارد مسائل و معضلات جدید زیادی می کند که هم آسیب مصرف کننده بیشتر می شود و هم خودمان در آسیب زیادی قرار می گیریم و روز به روز مضحمل تر می شویم.
با ورود به جلسات با موضوعی به نام تفکر آشنا شدیم. زمانی که جوانب فکری را بسنجیم و آن فکر در جهت مثبت به حرکت دربیاید، می شود تفکر.
تفکر از سه ضلع القاء، احیاء و تحرک تشکیل شده است. القاء زمانی در ما صورت می گیرد که حرف گوش کن باشیم، اینکه فقط حرفی را بشنویم و برویم هیچ وقت القائی در ما صورت نمی گیرد. اگر به عنوان همسفر، در جلسه شناخت اعتیاد، خوب گوش کنیم و شنونده خوبی باشیم، می پذیریم که ما بیماریم و این خط فکری و این شرایطی که الان در آن هستیم، ناشی از فکرهای ناسالم ما بوده است، پس به این نتیجه می رسیم که باید الان از این فکرهای زائد دور شویم. پس شرط اول القاء، شنونده بودن و به پذیرش رسیدن است.
وقتی به پذیرش رسیدیم، آموزشها روی ما اثر می گذارد و به خود می آییم و آنجاست که به احیاء می رسیم. به هر اندازه که پذیرش موضوعی در ما به وجود آمده باشد، آن موضوع در ما احیاء می شود.
القاء در جلسه شناخت اعتیاد در من همسفر صورت می گیرد و اثرگذار است، ولی به تنهایی کافی نیست. شاید آنجا بپذیریم که بیماریم و تفکر زائد داریم، ولی زمانی احیاء صورت می گیرد که به درک درمان برسیم نه اینکه فقط درمان را به نوعی بپسندیم و دوست داشته باشیم. احیاء، همان درک درمانی است که دقیقاً با من همسفر کار دارد. درک درمانی زمانی صورت می گیرد که وارد گود درمان شویم.
پس از القائات، درک درمانی تعیین کننده است که چه کار کنیم. یکی از مشخصه های رسیدن به درک درمانی این است که آمدن مصرف کننده خودمان به جلسات ملاک ما نباشد، یا دلمان نلرزد، نترسیم که اگر مصرف کننده به جلسات آمده، دوباره برنگردد. درک درمانی یعنی هدف ما درمان هر کسی باشد که از این در وارد می شود. درک درمانی این است که بخواهیم روی خودمان کار کنیم. وقتی به درک درمانی می رسیم برخوردهای عاقلانه و هوشمندانه داریم و در لحظه هستیم. پس درک درمانی نکته بسیار ظریف و حائز اهمیتی است.
هرچند جلسه بیاییم و برویم، ولی اگر درک درمانی در ما ایجاد نشده باشد، مدام خود را با هم لژیونی و مسافرانمان را با همدیگر مقایسه و قضاوت می کنیم و این نشاندهنده این است که تفکر ما ناسالم است.
نکته حائز اهمیت دیگر این است که هر سه ضلع مثلث تفکر باید به یک اندازه رشد کند. شاید در ابتدا فکر کنیم با آمدن به جلسه شناخت اعتیاد، یک سری القائات در ما شکل گرفته و احیاء در ما به وجود آمده و داریم به جلسه می آییم یعنی در راستای آن حرکت می کنیم، در صورتی که القاء باید با احیاء و تحرک در یک راستا رشد کند.
چه زمانی به زوال می رویم؟
زمانی به زوال و نابودی می رویم که دچار حس های منفی، ناآگاهی، نادانی، ناامیدی و… شویم. سنجیدن جوانب کار، عجولانه تصمیم نگرفتن، اولویت بندی نیاز بر خواسته، همه باعث می شود کارهای ما به سرانجام برسد. سرانجام داشتن یا نداشتن کارها، مربوط به ما می شود که چقدر فکرهای خود را مدیریت کنیم.
همین که اینجا نشستیم، نشاندهنده مدیریت و اولویت بندی فکرهای زیادی است که داشتیم، چون به این نتیجه رسیدیم که به جلسه بیاییم و از وادی تفکر توشه برگیریم تا بتوانیم قدم های مثبتی در جهت درمان خود برداریم.
تفکر در جهت مثبت از خواسته های معقول نشأت می گیرد. دغدغه ها و مشغولیت های ذهنی مانع درست فکر کردن می شود. وقتی هر چیزی را همان طوری که هست، بپذیریم، مثل مصرف کننده داشتن یا فرد معلول و بیمار در خانه داشتن، و… آنگاه به رهایی می رسیم و اینجاست که اهمیت شرکت مستمر در آموزشها مشخص می شود تا به این آگاهی و دانایی برسیم.
دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:
همسفران: ابراهیمی2- عدنانی- تخت کش- ملکی- توانا- مکری- داروغه- اسماعیلی- خداییان-
سلام خداقوت استاد اگرمن بپزیرش برسم و القارادرک کنم وتولحظه باشم میتوانم انشاالله ب درمان برسم تشکر از استاد کمیته آموزش ومسول سایت
با عرض سلام و خدا قوت.من باید جنس فکرهایم که برگرفته از حسهای منفی ومثبت من هست رابشناسم تا بتوانم به مرور ذهنم را مدیریت کنم که کمتر به مسائل منفی فکر کرده و بیشتر به مسائل مثبت فکر کنم 🌹
سپاس از استاد🙏🏻یکی از خروجی های تفکر سالم این است که درشرایط بحرانی تصمیم درستی میگیریم و مشکلات رابه مسئله تبدیل میکنیم امادر فکر کردن…فقط وقایع رامرور میکنیم و به نتیجه ای نمیرسیم
باسلام و احترام به تیم سایت وکمیته آموزش
در کارگاههای آموزشی القا صورت میگیرد مهم این است که من تفکر کنم
تفکر در خصوص القائات هم انجام میدهم ولی دلیل به نتیجه نرسیدن این است که احیا صورت نگرفته واحیا نیاز به تفکر عمیق در مورد القائات دارد که به درک درمان برسیم تا به نتیجه مطلوب برسیم
درود وخداقوت خدمت تمامی دوستان…پذیرش راس پروتکل درمان برای من همسفر قراردارد..زمانی که من به پذیرش عمقی برسم آن موقع القا واحیادرمن صورت میگیرد وان موقع است که میتوانم جهت تفکراتم راازضدارزشها به سمت ارزشها تغییر دهم . واین یعنی من به درک درمانی نزدیک شده ام ..که اینها تماما نیاز به تکراروتمرین و آموزشهای مداوم دارد..
تشکرازاستادگرامی وکمیته آموزش…
با سلام وخدا قوت
باید ساختارهایمان را ترمیم وبازسازی کنیم که نیاز به شناخت پذیرش وکاربردی کردن اموزش ها را دارد
سلام.از استاد تشکر میکنم که موضوع را به خوبی توضیح دادند.وادی اول شیوه درست فکر کردن وچگونه فکر کردن را به من یادداد.اینکه برای خودم ارزش قائل باشم وهر فکری را اجازه ندهم به ذهنم وارد شود وباید درون خودم را از آلودگیها پاک کنم وفکر های بیهوده ومنفی را کنار بگذارم تا بتوانم به تفکر صحیح وعاقلانه برسم.
با سلام ودرود وسپاس از استاد عزیز ، این برداشت برایم حاصل شد که خروجی القا همان احیا وتحرک است یعنی تفکر صورت گرفته در غیر اینصورت فقط در حد فکر بوده واثری ندارد ،ودرک درمانی یعنی تفکر عمیق داشتن تمام جوانب امر را سنجیدن بدور از زود خواهی ،احساسی فکر کردن و……
با سلام و تشکر از استاد عزیز.
خدا قوت ” باز هم وادی اول و وادی تفکر به من می آموزد که ریشه درمان و حال خوب و آرامش و قدرت حل مسائل زندگی با تفکر صحیح امکان پذیر است.
تشکر از همه خدمتگزاران عزیز
باعرض سلام ودورود ،
برداشت من از دستور جلسه این بود،اگر بخواهم در زندگی درست عمل کنم بایدابتدا تفکراتم را سازماندهی کنم، باذهنی شلوغ ودرگیر، نمی توانم اهدافم را مدیریت کنم باتشکر از استاد عزیزم🌹