جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
وادی یازدهم و تأثیر آن بر من

نداشتن حال خوب در سفر درمانی، نشأت گرفته از این است که شخص هنوز نتوانسته ضدارزشی های درون خود را کمرنگ کند و این حال بدی به مرور زمان باعث راکد شدن شخص می شود، مثل آبی که جایی راکد می ماند و به مرور زمان بدبو می شود.

موضوع کارگاه آموزشی مسافران: وادی یازدهم و تأثیر آن بر من

استاد: مسافر سفر دوم میثم

تاریخ: شنبه 1402/10/23

 

تیتر وادی یازدهم: «چشمه های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می رسند»

درون هر کدام از ما به واسطه مصرف مواد و غلبه تفکرات افیونی بر وجود مان، پر از گنداب و فاضلاب شده بود. اما با ورود به جلسات، با واژه درمان آشنا شدیم. درمان یعنی تغییر، چنانچه هنگام ورود با این شعار روبه رو می شویم: «تغییر نگاه ما، مبدأ تحول ماست»؛ برای تغییر کردن، نباید اول کار از خود توقع زیاد داشته باشیم، زیرا تغییر به مرور و به تدریج رخ می دهد. هر آموزشی هرچند کوچک را بگیریم و کاربردی کنیم تا در مرتبه خود به درک آن برسیم. البته این بدان معنا نیست که تا مدتها به خود زمان بدهیم و فرصت سوزی کنیم.

به دلیل وجود فاضلابهای زیاد درون در دوران سوءمصرف، عملکردی داشتم که هر جا می رفتم یا من از دیگران بیزار بودم یا دیگران از من. باز با همان دیدگاه و جهالت ها، خواستم سفر اول خود را آغاز کنم، و همین جوشش گنداب های درونی، باعث شده بود فکر کنم من با بقیه فرق دارم. این را نمی پذیرفتم، چون انکار در من زیاد بود. اما چیزی که به من کمک کرد، صبر و استقامت بود. سخت است، اما هر موقع آموزشی را به کار بستم، انجام هر حرکت ارزشی باعث می شد انرژی در درون من ذخیره شده و باعث اختلاف ارتفاع درون من شود.

این وادی می خواهد به ما آموزش بدهد که با الهام از نظام طبیعت، خود را با نظام هستی همسو کنیم تا به درمان و تعادل برسیم. چنانچه خیلی از اختراعات و اکتشافات بشر، ناشی از همین الهام گرفتن از طبیعت بوده است.

پس با زیربنای تفکر سالم که از همان وادی اول به ما آموزش داده می شود، می توانیم پایه و اساس درمان را درست بگذاریم. یاد بگیریم به چه چیز فکر کنیم و به چه چیز فکر نکنیم. هرچند در سفر اول، دارو را سر ساعت مصرف کنیم ولی هنوز کارهای ضدارزشی را انجام دهیم، یعنی هیچ اتفاقی نیفتاده، فقط مواد ما عوض شده برای همین گفته می شود درمان فراتر از اینهاست. روی ضدارزشی های خود تمرکز کنیم و آنها را یکی یکی کم کنیم. چون نمی شود هم در مسیر ضدارزشها بود و هم در مسیر ارزشها.

نداشتن حال خوب در سفر درمانی، نشأت گرفته از این است که شخص هنوز نتوانسته ضدارزشی های درون خود را کمرنگ کند و این حال بدی به مرور زمان باعث راکد شدن شخص می شود، مثل آبی که جایی راکد می ماند و به مرور زمان بدبو می شود. بویی که شاید خودش متوجه نباشد، ولی اطرافیان به خوبی می فهمند، زیرا خود شخص به آن بدبویی عادت کرده و جزئی از خصیصه هایش شده، آنجاست که خودش را تافته جدا بافته می داند و فکر می کند با بقیه متفاوت است.

اگر هنوز برای عدم شفافیت، عدم امنیت، عدم حرمت، ترس، دروغ، توجیه، روحیه طلبکاری، منیت، ناامیدی، قضاوت، خشم، کینه، حسادت، انکار، اهمال و… که با ما هست، کاری انجام نداده ایم، چطور انتظار داریم حال ما بهتر شود؛ تا زمانی که این خصوصیات درون ما هست، مطمئن باشیم تعادلی در ما رخ نمی دهد و همیشه حال مان خراب است.

اگر آموزشهای سروج را به یک بحر تشبیه کنیم، هر کدام از ما می توانیم قطره زلالی درون آن باشیم. شاید الان گنداب باشیم، ولی با تصفیه، تسویه و تزکیه، می توانیم یواش یواش خود را به یک قطره زلال و شفاف تبدیل کنیم. زمان می برد، ولی مهم قرار گرفتن در مسیر درمان و همسو شدن با تفکر درمان است و به مرور انجام می شود. حرف گوش کن باشیم، به راهنمایان اطمینان کنیم، زیرا آنها این راه را رفته اند و با پیچ و خم آن آشنا هستند. موانع مسیر را با مشورت و تفکر سالم، آرام آرام پشت سر بگذاریم.

هر جا احساس کنیم دیگر نیاز به آموزش نداریم، همان جا نقطه سکون و سقوط است. موارد ضدارزشی طوری رنگ عوض می کند که ما متوجه نمی شویم، این حتی در سفردوم هم وجود دارد. زمانی که فرد فکر می کند همه چیز را یاد گرفته و دیگر نیازی به آموزش گرفتن و آمدن به جلسات ندارد. اما باید دانست آموزشها زمانی در ما نهادینه می شود که از یک دست بگیریم و از یک دست بدهیم، آنچه را یاد گرفتیم در اختیار همدرد خود بگذاریم و آن موقع است که حال ما خوب می شود.

قبلاً همه چیز را برای خودم می خواستم، نه خانواده برایم مهم بود نه اطرافیان و همکاران و … اما اینجا آموزش گرفتم از یک دست بگیرم و از یک دست بدهم. این تبادل، اختلاف ارتفاع و درنتیجه انرژی در من به وجود می آورد، انرژی می گیرم و هر بار که می آیم و خدمتی می کنم، بعد از آن حس و حال خوبی دارم و این را همه دوستانی که تجربه خدمت دارند، می دانند. همین هاست که انسان را یواش یواش به سمت بحر یا همان آرامشی که حق همه ماست، می برد. چیزی که همه خواهان آن هستند و نمی دانند چگونه به آن برسند.

تبادل انرژی، می تواند برای یک تازه وارد با انجام مشارکت انجام شود و حال او را خوب کند. چون دارد مقداری از ضدارزشی ترس و قضاوت و منیت خود را کم می کند. هر موقع آموزشی گرفتیم و در اختیار همدرد خود گذاشتیم، و یا آموزش را کاربردی کردیم یعنی داریم با جلسات همسو می شویم و در جریان رود خروشان درمان می افتیم و مطمئناً به بحر و اقیانوس می رسیم.

دستور جلسات به طور زنجیروار به هم متصلند پس موفقیت در گرو شرکت منظم در جلسات و آموزش گرفتن است. این نشان می دهد شخص چقدر خواهان درمان است. اگر رکود و خمودی در خود می بینیم، بدانیم از درون ما نشأت می گیرد. اینها را درون خود بشناسیم و راهکاری برای آن پیدا کنیم؛ جلسات به ما آموزش می دهد جایی که نمی دانیم با سر خود جلو نرویم، با راهنما مشورت کنیم، پنهانکاری نکنیم، در غیر اینصورت یعنی هنوز قوانین اعتیاد بر ما حاکم است.


دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:

مسافران: امید- محمد1- ابراهیم- مجید- علیرضا2- محمد2- مختار- مصطفی- مجید- حسین- آرش- علی(سفردوم)- محمدعلی-


مسئول کارگاه: مسافر سفر دوم ایرج

مسئول نظم کارگاه آموزشی: مسافر سفر دوم احسان
5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسافر علی ارشادی
مسافر علی ارشادی
6 ماه قبل

درود بر استاد عزیز
خداقوت به خدمتگزاران سروج

همسفر رضایی
همسفر رضایی
3 ماه قبل

سلام خداقوت استاد تشکر از کمیته آموزش وخدمت گذاران سروج مسول سایت