جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
جستجو کردن
بستن این جعبه جستجو.
رابطه یادگیری و معرکه گیری

هر کسی باید بداند از دانستن چه می خواهد. آیا می خواهد برتر از دیگران بشود؟ آیا می خواهد چیزی بشود؟ یا اینکه می خواهد این که الان هست دیگر نباشد. زمانی که منظور و هدف از یادگیری را بدانیم، ذهن ما از معرکه گیری فاصله می گیرد. آن موقع است که در غارهای ذهنی خود جهالت ها را پیدا می کنیم،


موضوع کارگاه آموزشی: رابطه یادگیری و معرکه گیری

استاد: مسافر سفر دوم علیرضا

تاریخ: چهارشنبه 1402/10/13


در ابتدا میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن را به تمام زنان سرزمینم به خصوص اعضای سروج تبریک عرض می کنم. آنها به قدردانی ما نیاز ندارند و این ما هستیم که وظیفه داریم از آنها قدردانی کنیم چون زنانه پای ما ایستادند. مخصوصاً خانواده یک مصرف کننده خیلی مقاومت و تلاش کردند و خیلی از طرف ما اذیت شدند.

معرکه گیری چیست؟

تعداد زیادی از ما بر اثر تربیت غلط در خانواده یا دیدن رفتارهای نابهنجار افراد در مدرسه، جامعه و محل کار، معرکه گیر بار آمدیم و مبتلا شدن به بیماری اعتیاد به این معرکه گیری دامن زد.

زمانی که کسی با دیدگاه خود چند نفر را دور خود جمع می کند در حال معرکه گیری است، که می تواند افرادی از بیرون باشد (صور آشکار) یا درونی باشد (صور پنهان)، که مورد دوم بیشتر دامنگیر همه ماست که اینجا نشستیم. زیرا در زمان سوءمصرف زیاد در پای بساط مصرف، با رفتن یکی، با غیبت کردن و حرفهای ناشایست معرکه گیری می کردیم و درخت رذایل خود را آبیاری می کردیم.

رابطه یادگیری با معرکه گیری چیست؟

یادگیری با معرکه گیری ارتباط معکوس دارند، یعنی هرچه معرکه گیری پایین بیاید، یادگیری ما بالا می رود و برعکس. چون این دو ضد هم هستند و همدیگر را خنثی می کنند. فرض کنید عدد انرژی ما 100 باشد زمانی که 80 آن را برای معرکه گیری صرف می کنیم، 20 تا انرژی بیشتر برای یادگیری نمی ماند. در حقیقت ذهن معرکه گیر اجازه یادگیری نمی دهد. شاید ذهن معرکه گیر من را انسان حرّافی بار بیاورد، یعنی بلد باشم حرف بزنم، ولی نمی توانم حرف اثر گذار بزنم.

صرفاً خوب حرف زدن یا حفظ کردن جزوات و سی دی ها یادگیری نیست. طبق شعار اصلی جلسات «تغییر نگاه ما، مبدأ تحول ماست» تنها در صورتی که نگاه ما تغییر کند، از معرکه گیری به سمت یادگیری رجعت می کنیم. کلمه رجعت از این جهت استفاده شده چرا که یادگیری در فطرت ما بوده و یک عمل ارزشمند است. اما به مرور بر اثر جهالت و تربیت غلط از یادگیری به سمت معرکه گیری رفتیم. پس زمانی که آموزش بگیریم و مسلح به سلاح دانایی شویم، رجعت می کنیم، یعنی برمی گردیم به سمت یادگیری. «فرّ بر باد رفته و در خاکستر مدفون شده خاکسترنشینان، مانند گنجی به صاحبان اصلی شان پس داده خواهد شد» و زمانی که به سمت یادگیری می رویم، فوران شعور اتفاق می افتد. و آنجاست که هر آموزشی هرچند کوچک از جلسات بگیریم، سپری می شود در دست ما در مواجهه با جهالت در زندگی.

جهان، جهان اضداد است و یادگیری و معرکه گیری، هر دو در وجود انسان است. اما مهم این است که بدانیم با دانایی به سمت یادگیری می رویم و با جهالت به سمت معرکه گیری.

من در زمان سوءمصرف اهمال را زرنگی می دانستم، اما الان وقتی به سراغم می آید، سریع می شناسم که این اهمال است و این خود، یعنی به سمت یادگیری رفته ام. البته اندازه و ضخامت هر جهالتی در هر فردی متفاوت است. از بین بردن هر صفت ضدارزشی توسط این سپر، بستگی به این دارد که شخص چقدر در معرض آموزشها قرار گرفته باشد و چقدر بتواند از آموزشها برداشت صحیح داشته باشد.

هدف از یادگیری چیست؟

هر کسی باید بداند از دانستن چه می خواهد. آیا می خواهد برتر از دیگران بشود؟ آیا می خواهد چیزی بشود؟ یا اینکه می خواهد این که الان هست دیگر نباشد. زمانی که منظور و هدف از یادگیری را بدانیم، ذهن ما از معرکه گیری فاصله می گیرد. آن موقع است که در غارهای ذهنی خود جهالت ها را پیدا می کنیم، دیگر نمی ترسیم. و چون نمی ترسیم، تفکر خورده نمی شود و می توانیم آن سقفها را بشکافیم و به نور برسیم. دیدن غارهای ذهنی خود این نوید را به ما می دهد که داریم یاد می گیریم. آن موقع است که شکوفا می شویم. آن موقع است که شخص نو می شویم. جشن تولدهایی که برای یک نفر در این جلسات گرفته می شود، یعنی این شخص به یک دنیای جدید پا گذاشته است، به دنیای روشناییها، که نهایت آن وادی چهاردهم عشق و محبت است.

اما باید دانست یکی از موانع یادگیری خیلی ملموس که می تواند ما را در معرکه گیری نگه دارد، ماندن در گذشته است. وقتی با گذشته خودم برای خودم معرکه بگیرم، دقیقاً مثل وزنه ای است که به پای خود بسته ام و اجازه حرکت نمی دهد. گذشته هر چه بوده، گذشته است. همه تجربه و درس است. اگر آن زمان اشتباه نمی کردیم، الان اینجا نبودیم که یاد بگیریم چطور یک انسان عادی بشویم و کمتر فریب ذهن معرکه گیر را بخوریم.

اگر من تازه وارد، بفهمم ذهن معرکه گیر اجازه یادگیری نمی دهد، دیگر نگران این نیستم که چرا در لژیون تازه واردین یا آماده سازی توقف دارم، چون دلیل عمده نگه داشتن افراد در تازه واردین و آماده سازی این است که کم کم از ذهن معرکه گیر فاصله بگیرند. با فاصله گرفتن از ذهن معرکه گیر، خودبه خود به سمت یادگیری رفته و آنجاست که به فوران شعور و یافتن می رسیم. اما اگر در مسیر نقش بازی کردیم، به جای یافتن، مشغول بافتن می شویم و چون می بافیم در یک سطح از دانایی دچار سکون و سپس سقوط می شویم. تنها زمانی که ارتباط درست با راهنمای خود داشته باشم، آن سکون می تواند پله ای باشد برای ادامه صعود، در غیر این صورت اگر کماکان با ذهن معرکه گیر ادامه دادم، سقوط حتمی است.

همین که الان در سایه آموزشهای الهی جلسات، پی می بریم معرکه گیری ما را به سمت تاریکی می برد، باید به خودمان افتخار کنیم. این که عینک آلوده را از چشم خود برداشتیم و می بینیم چه هستیم، یعنی نگاه خود را از سمت تاریکی ها به سمت نور برگرداندیم و این نشاندهنده تحولی درون ماست. به جای افسوس گذشته، به کارها و تصمیمات جدیدی که در زندگی در جهت آدم دیگری شدن می گیریم به خود افتخار کنیم. البته نه اینکه به خود غره شده و به سمت تاریکی برگردیم و فقط در ارتباط با راهنماست که این افتخار سکوی پرتاب ما در جهت ارزشمندی می شود.


دوستانی که در این زمینه مشارکت نمودند:

مسافران: کیانوش- محمد1- علیرضا2- ایرج- آرش-

همسفران: اکبری- ابراهیمی2- نوروزی- مکری- شاکرین- ابراهیمی-

مسئول نظم
مسئول نظم کارگاه آموزشی: مسافر سفر دوم حسین
مسئول کارگاه
مسئول کارگاه: مسافر سفر دوم میثم
1.5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها